ازشنیدن جمله ی «باید تکیه گاهم باشی» تعجب کرد. هیچ کس را در روستا سراغ نداشت که به زنش چنین حرفی زده باشد. «قدم خیر محمدی کنعان» چهارده سال بیشتر نداشت اما قبول کرد که تکیه گاهِ حاج ستار باشد. همین طور هم شد.
کتاب «دختر شینا» داستانی است از ۲۴ سال زندگی صاحب خاطرات در کنار سردار ستار ابراهیمی. این کتاب از ۱۹ فصل تشکیل شده و از کودکی او آغاز میشود، از زمانی که نامش را به خاطر قدم خوشی که داشت «قدم خیر» گذاشتند. نویسنده که خودش هم یک زن است قدم به قدم وارد زندگی قدم خیر میشود، به ازدواج او با سردار ابراهیمی سرک می کشد و همدم شب های تنهایی این زن و فرزندانش میشود. شب هایی که قدم خیر و بچه های قدو نیم قدش وضعیت قرمز را تجربه می کردند و پدر در مناطق جنگی به عده ای از نیروها فرمان می داد.
این کتاب بیش از آنکه مجموعه ای از خاطرات پراکنده ی زندگی با یکی از سرداران شهید باشد، داستان است؛ از آن دسته داستان هایی که انسجام و به هم پیوستگی در آن موج می زند. نوشتن خاطرات دوران کودکی یک فرد میانسال با جزئیات کار مشکلی است که به نظر می رسد نویسنده خوب از پس آن برآمده است.
گزیده متن: (صفحه۳۹۹)
مهدی را داد بغلم و گفت:« من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.»
گفتم:« کنسرو را بده بهش، ساکت میشود.»
گفت:« چی میگویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا که مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.»
مهدی را بوسیدم و سعی کردم آرامَش کنم. گفتم:« چه حرف هایی می زنی تو. خیلی زندگی را سخت گرفته ای. این طورها هم که تو میگویی نیست. کمسرو سهمیه توست.چه آنجا، چه اینجا.»
کنسرو را دور از چشم مهدی از توی داشبورد درآورد و توی صندوق عقب گذاشت.
گفت:«چرا نماز شک دار بخوانیم.»
سازمان تبلیغات اسلامی
انتهای پیام/
اخبار استان اردبیل را اینجا بخوانید



دیدگاههای ارسال شده ، پس ازتأیید توسط مدیر مسئول سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
پیامهایی که حاوی تهمت یا افترا باشد تائید نخواهد شد.
انتشار نظر به معنای تأیید از دید مسئول سایت نبوده و مسئولیت نظرات بر عهده نظردهنده است.
نظرات شما عزیزان:
برچسب : کتاب «دختر شینا» داستانی است از ۲۴ سال زندگی صاحب خاطرات در کنار سردار ستار ابراهیمی ,